1

جمعه 23 خرداد 1393
ن : sara&sahar

1

شروع داستان اول

عنوان:شروع آشنايي

سلن عرق روي پيشاني اش را جمع كرد و به دنبال چمدان ها رفت.آنا هم به اودر حمل چمدانها كمك كرد.

طبق دستور گارد سلطنتي خانواده ي آنها به سفر مي رفتند.اليزا خطاب به جين گفت:خوب نيست كه جايي

بشينيم وكمك نكنيم!سلن هم درپاسخ گفت:تو از كي گله ميكني؟بسه جنگاي مسخره!آنا هم باسكوت به

آنها طعنه مي زد.مادر هم داشت به درشكه چي سركوفت ميزد.جين داشت ماليات هاي سه سال پيش را

ميشمرد.سه دلار اضافه شده بود!مري كه دختر خاله ي آناوسلن بود گفت:خاله اليوت اين درشكه چي ي

بي چاره را زجر ميدهد!سان هم چشم غره اي به او رفت كه يعني دهنت را ببند!راستي آنا نگين تندفيلد بود.

الساي ساده پوش وارد تالار ميزباني شد ودست ديويدجوان را به آرامي گرفت.دستانش به نظر السا خيلي

گرم مي آمد.دكستر هم كه عاشق السا بود در دل حرص ميخورد.السا به ديويد گفت:السا بي نظير نيست؟

ديويد سرش را تكان دادوگفت:الساهم بي نقص است!السا از او جدا شد وبه بانو هاي

جوان.مري.ايميلياوركسي پيوست.دكستر به سوي ديويد رفت وبه اوگفت:اينقدر هيز نباش!ديويد به اوگفت:

نيستم ونخواهم بود!از همين رو جنگ بين آنها در گرفت.دكستر عصبي بود به همين خاطر ضربه ي محكمي

به پيشاني ديويد زد.واي!پيشاني او ميزبان خوني شد.به طوري كه همه ي دختران جواني كه آنجا بودند اورا

دوره كردند.تينيا دختر 17ساله ي عمارت به سوي ديويد دويدودر حالي كه پارچه اي را از درون پيراهنش

بيرون آورد وبا سطل آبي كه در دست داشت پيشاني اورا كاملا ضدعفوني كرد ودستمال را روي سرش

بست.مثل اينكه او بيهوش بود.سر ديويد تا مدت ها روي پاي تينيا بود.تينيا به ديويد به خواب رفته گفت:

مردجوان پاشو!هنوز اون پسره هيچه!وبعد پيشاني ديويد رابوسيد.همين كار او موجب بهوش آمدن ديويد 

شد.ديويد كم كم اراده اش را بدست آورد وسرش را بلند كرد.بعد تينيا همه چيزرا براي تعريف كردوگفت:

دكستر عادتشه!چون عاشق الساس عليهش تعصب نشون ميده.ديويد گفت:تو بايد تينيا باشي!نه؟

تينيا سرش را تكان داد و آنها لبان هم را بوسيدند.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان الين ها-رازي ناگفته... و آدرس elinsstory.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.